مینا : راستش توصیف چیزی که من دوست دارم....خیلی آسون نیست ،ولی من مردی را دوست دارم که واقعا یک مرد باشه!
فرید: واقعا مرد؟! یعنی چه ؟ چون تمامی آنهایی که از جنس من هستند ...به نظر مرد هستند!
مینا: خوب آره....به نظر مرد میایند.....اما منظور من از مرد بودن تنها از نظر جنسی نیست! من دلم میخواهد که او در باطن هم یک مرد تمام عیار باشه،او امین و راستگوست و جسارت و شهامت راستگویی دارد... او کسی باشه که من هر وقت به او فکر میکنم ... او را به عنوان یک انسان خوب ، شریف ،با گذشت ، فداکار،توانا هم از نظر عقلی و هم از نظر جسمی و....باشد.او در نوع خودش مردیست جذاب و شیک پوش..و در عین حال با احساس و رومانتیک !
فرید: خوب دیگه چی؟.... بازهم از این مرد رویایی تون بگین!
مینا : راستش توصیف همه خوبیهای او مهلت و زمان زیادی را طلب میکنه... من سالهاست در این مورد ها فکر کردم و هر روز خصوصیات ارزنده ای را در او طلب کرده ام!
فرید : خوب فرض کنیم که این مرد در زندگی شما پیدا شده.... شما در مقابل چه کار میکنید؟
مینا:من او را تنها مالک قلب و روحم میدانم و بعد از خدا ، با تمامی وجودم دوستش خواهم داشت... در تک تک لحظه هایم جز خدا و او به هیچ چیز نخواهم اندیشید و برای آرامش روحی و جسمی او از هیچ کوششی دریغ نخواهم کرد.
فرید : راستش من نمیدونم میتونم از شما نظرتون را در مورد خودم بپرسم یا نه!
مینا ، با لبخندی بسیار زیبا ،در حالیکه کمی از این سوال غافلگیر شده بود...به فرید با دنیایی از عشق و دلدادگی نگاهی معنی دار کرد و گفت:من فکر میکردم تا به حال شما
توانسته اید پاسخی برای سوالتان بیابید!
فرید : با چهره بر افروخته و متاسف از این سوال خود با زیرکی تمام در جواب مینا گفت:
البته ، اما نمیدونم شما هرگز فکرش رو کردین که تایید موفقیت در امری، چه قدر لذت بخش و شیرینه!..... یا نه؟... اما من بار ها از اینجور تایید ها و صحه گذاشتن ها با تمامی وجودم احساس لذت کردم و برایم حالت مشوقی را داشته برای توسعه و ادامه کار های خوب بعدی!
مینا: در حالکه از هوشمندی فرید در پاسخگویی احساس خرسندی میکرد... برای تایید حرف های فرید گفت: البته ... ودر ادامه گفت: ولی در جواب به این مطلب در ایران ...معمولا خانم ها اول تایید میگیرند و این تاییدیه با به خواستگاری رفتن آقایان انجام میشه!
ادامه دارد....