ساکنان زمین

قصه در مورد زندگی ساکنان زمین

ساکنان زمین

قصه در مورد زندگی ساکنان زمین

فرید و مینا ٤٥

 مینا پس از پایان یافتن مکالمه تلفنی اش با رضا دل شوره عجیبی یافته بود ... نگرانی و دلواپسی از وضعیت پیش آمده هرگونه توان تمرکز حواس را از او سلب میکرد اما او فرصت زیادی نداشت و باید در این مورد فکری اساسی کند. با نوشیدن جرعه ای از قهوه سرد شده است گوشی تلفنش را برداشت و شماره فرید را گرفت.....با خودش حرفهایی را که شنیده بود تکرار نمود تا تمامی آنها را به فرید منتقل نماید و پس از لحظه ای صدای فرید را شنید که گفت:

سلام ، روز شما به خیر چه خدمتی میتونم برای شما انجام بدهم؟

مینا: سلام ، من به شما زنگ زدم تا  شما را در جایی ببینم و در مورد مسائل مهمی با هم صحبت کنیم!

فرید: خبری شده؟

مینا: من مایلم حضورا با شما صحبت کنم!

فرید که متوجه شد مینا دوست ندارد جزئیات بیشتری از موضوع صحبت کند گفت: من امروز بعد از ظهر ساعت چهارو نیم شما را در هر کجا که شما مایل باشید می بینم و اگر دوست داشته باشید باهم به یک کافی شاپ میریم تا فرصت بیشتری برای صحبت داشته باشیم!

مینا: اما من مایلم شما را امشب به منزلمان دعوت کنم تا در مورد مسائل مهمی در حضور مادرم صحبت کنیم و در باره مسائل پیش آمده تصمیم های لازم را جهت اجرا اتخاذ کنیم!؟

فرید: باشه! و من هم در راه آمدن برای شام برنامه ریزی میکنم!؟

مینا: نگران شام نباشید، چون من  قبل از آمدن شما سفارش آن را به یکی از رستوران ها خواهم داد.

فرید: من هم پس از تمام شدن کار هایم به مامان سری میزنم و شما را حدود ساعت هشت شب می بینم.

مینا: مراغب خودتان باشید.

فرید: نگران من نباشید، من میتونم از خودم دفاع کنم...

دنباله دارد.......

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر کوچولو شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ http://little-lady.blogsky.com

ما
من و تو
دو برگ سوزنی کاجیم
که خشک می شویم و فرو می افتیم
اما از هم جدا نمی شویم هرگز.

سحر کوچولو شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:43 ب.ظ http://little-lady.blogsky.com

دلم برای شما و داستانتون تنگ شده بود.
دلیل این تا خیر بی توجهی نیست. بگه به وبلاگم سر میزدین میفهمیدین که هم کامپیوتر ذغالیم خراب شده بود، هم حسابی با کار مشغول بودم. ادامه داستان رو از اون جایی که نخوندم گرفتم . بازم ادامه میدم. ام بازم میگم که اینطوری خیلی طول میکشه و من تحملش رو ندارم.

سحر کوچولو شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:44 ب.ظ

راستی من خیلی دیکتم ضعیفه نه؟!!!!!!!
فکر کنم از خیلی اون ور تر!!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد